فیلمساز محبوب جشنواره کن که تاکنون دو بار از معتبرترین فستیوال سینمایی جهان جایزه گرفته، موافقان و البته مخالفان سرسختی داشته.«بولینگ برای کلمباین» فروش آزاد اسلحه در آمریکا را به چالش میکشید؛
فیلمی که اسکار بهترین مستند را برای مور به ارمغان آورد و او هنگام دریافت جایزهاش با انتقاد صریح از سیاستهای جنگافروزانه جورجبوش جنجال آفرید. در «فارنهایت 11/9» مور مستقیما بوش و خانوادهاش را هدف قرار داد و به رابطهشان با خانواده بنلادن پرداخت.
او در «سیکو» سیستم بهداشت و درمان آمریکا را زیر سؤال برد و حالا «کاپیتالیسم: یک داستان عاشقانه» بحران اقتصادی آمریکا را دستمایه قرار داده است. بلایی که به اعتقاد مور سیستم سرمایهداری سر مردم آمریکا آورده است.
پس از استقبال سرد از «سیکو» که نه منتقدان چندان دوستش داشتند و نه تماشاگران پرتعدادی به تماشایش نشستند، «کاپیتالیسم: یک داستان عاشقانه» با صراحتی که یادآور «فارنهایت 11/9» است توانسته دوباره مایکل مور را در کانون توجه قرار دهد.
- در فیلمتان نقایص و کمبودهای نظام سرمایهداری را برمیشمارید، پس چه نوع سیستم اقتصادی مورد قبول شماست؟
به نظر من نظام و ارزشهای مالی که بنیاد آن در قرن شانزدهم گذاشته شده امروز مردود است و حتی با اصلاحات عمده نیز کارآمد نمیشود. من از این بحث فرسایشی کاپیتالیسم و سوسیالیسم خسته شدهام؛ ما امروز در قرن بیستویکم زندگی میکنیم و به نظامی نیازمندیم که مبتنیبر اخلاقیات، مردمسالاری و دمکراسی باشد.
- پیش از آنکه فیلمتان را بسازید، فراخوانی دادید تا مردم موارد بیعدالتی، زدوبند، تخلفات در سیستم بانکداری و خصوصا وال استریت را که احتمالا با آن برخورد داشتهاند با شما درمیان بگذارند. اما «کاپیتالیسم: یک داستان عاشقانه» اطلاعات جدیدی به ما نمیدهد و تقریبا تمام موضوعاتی که به آن اشاره کردهاید را قبلا در مطبوعات یا رسانهها دیده یا شنیدهایم. آیا دستهایی که به اعتقاد شما پشت پرده «وال استریت» را اداره میکنند، نتوانستهاند بیش از این الهامبخش شما باشند؟
در این فراخوان، 22هزار ایمیل دریافت کردم که هر کدام به نوعی از تخلف، رشوهگیری و جرم در دستگاههای دولتی حکایت داشتند. راستش را بخواهید، مورد خاصی را که درباره والاستریت باشد نیافتم اما انصافا میتوانم با اطلاعاتی که دریافت کردهام، 4 فیلم دیگر هم درباره این پدیده بسازم. شاید موضوع فیلم من امروز زیاد داغ نباشد چون دولت کوشیده است که روی آن سرپوش بگذارد و حساسیت آن را در نظر مردم کمرنگ کند.
با این وجود مردم آمریکا میدانند که این بحران همچنان وجود دارد و آن را در زندگی خود احساس میکنند. اصحاب رسانه تمام و کمال به وظیفه خود عمل نمیکنند، رسالت اصلی من در نقش یک مستندساز این است که روزنامهها را بخوانم، برنامههای مختلف خبری و تلویزیونی را تماشا کنم و آنچه را که سانسور شده یا برای همیشه در گوشهای دفن کردهاند را در فیلمی مستند برای مردم به تصویر بکشم.
- «در کاپیتالیسم...» به مدیران ارشد والاستریت و بیشتر موسسات مالی و اعتباری حمله میکنید به نظر میرسد که با متهمساختن این افراد و زدن برطبل رسوایی، قصد دارید متهمین ردیف اول را به شهروندان آمریکایی معرفی کنید و تعیین مجازات را به دست کسانی بسپارید که تماشاگر فیلمتان هستند. آیا واقعا معتقدید که این مدیران ارشد باید تاوان بحران اقتصادی آمریکا را بپردازند؟
نه به هیچ وجه قرار نبود کسی در فیلم من محکوم شود من فقط کاری را کردم که به نظرم منطقی و متعارف آمد مثل پلیسها که به کسی یا جایی مشکوک میشوند و نوار زرد دور «صحنه جنایت» میکشند.
وقتی متوجه میشوی که اشتباهی رخ داده و به هر دلیلی بیعدالتی اتفاق افتاده اولین گام ریشهیابی مشکل برای حل بحران این است که سراغ دانه درشتها بروی چون پلیس هم وقتی به کسی مظنون میشود او را تا پای بازجویی میکشاند. من هم خواستم همین کار را بکنم. در واقع این مورگان استنلی بود که پلیس را خبر میکرد و بعد من از افسران پلیس میخواستم که به وظیفه خود برای دستگیری افراد عمل کنند. (میخندد)
- نقش گلدمن ساچز را در این بحران چقدر میدانید؟
شواهد و قرائن زیادی هستند که نشان میدهند این بانک سرمایهداری یکی از عوامل اصلی بروز این بحران بوده است. من و شما چرایی و چگونگی آن را نمیدانیم، اما به عنوان یک شهروند آمریکایی بالقوه میتوانیم که یک فعال اجتماعی باشیم.
این حق را داریم که خواهان کشف حقیقت باشیم و از مقامات ذیربط بخواهیم که در این باره بررسی و تحقیقات لازم را انجام دهند. کمیته حقیقتیاب دستگاه قضا باید چگونگی وقوع جرایم و حد و اندازه این تخلفات را برایمان روشن کند.
به راستی چطور گلدمن ساچز توانست با سیاستگذاری در عملکرد کارمندانش در دولت بوش سیاستهای جاری را هدایت کند و زمینه لازم را فراهم کند تا تمامی رقبای خود را از صحنه خارج سازد و یکهتاز بنگاههای قماربازی در آمریکا شود... در حالی که این بانک سرمایهگذاری بیش از 10بیلیون دلار را در طرح تارپ (برنامه آزادسازی داراییهای مشکلساز) از آن خود کرد، 10بیلیون دلار دیگر هم از پول بیمه عایدشان شد برای شما سؤالبرانگیز نیست؟ من که درعجبم؟ چگونه میتواند چنین اتفاقی بیفتد؟ ممکن است برخی از مردم بگویند که «این شرکت با اختیار و رغبت خود این پول را بازگردانده و سهماهه دوم را با سرمایه اصلی شرکت گذرانده!»نمیدانم من زیرکی و هوشمندی گلدمن را دارم یا نه، اما بیایید امتحان کنید! امروز به من 20میلیون دلار بدهید و بیش از 9ماه مرا حمایت کنید و میزان سوددهیمان را با هم مقایسه کنیم.
- در صحنهای از فیلمتان اشاره میکنید که گلدمن ساچز حامی اصلی اوباما در جریان انتخابات ریاست جمهوری بوده است. آیا واقعا اعتقاد دارید که اوباما نباید حمایت مالی این موسسه را میپذیرفت.
من این صحنه را فقط برای یک نفر ساختم، شخص اوباما. میخواهم از این تریبون به او بگویم که ما میدانیم گلدمن تنها پشتوانه مالی او بوده است. حال او باید سر این دو راهی انتخاب کند که همچنان در کنار آنها بایستد یا موضع قبلی را رها کند و در کنار ما سیاستی دیگر را با آن در پیش بگیرد.
- به نظر میرسد که بحران اقتصادی که شما به آن اشاره میکنید تقریبا در آمریکا یک موضوع حل شده است بازارها به نوعی احیا شدهاند و با کمکهای مالی دولت خشم و عصبانیت مردم به مراتب فروکش کرده است.آیا هنوز معتقدید که دولت راه خوبی را برای برونرفت از این وضعیت انتخاب نکرده، یا نگرانید که نتواند از عهده ساماندهیکشور بربیاید؟
اول از همه باید بگویم نباید تصور کنیم همه چیز به حالت عادی بازگشته این یک خیال واهی است چون آنها کوشیدهاند که وضعیت آن بخش از اقتصاد را که به مردم فشار میآورد بهبود ببخشند.
طرحهای بینتیجه برای نظارت بر داراییهای غیرمنقول و جبران قرض قابل توجهی که کارتهای اعتباری به بار آوردهاند هم از مصادیق بارز این سوءمدیریت هستند که هیچ وقت حداقل در آینده نزدیک قابل جبران نخواهد بود. البته توقع نداریم که اصلاحات روی این نظام اقتصادی آنقدر بنیادین باشد که به نوسازی آن بینجامد.
بانکها و این موسسات مالی و اعتباری با هم لابی کردهاند و میلیونها دلار در سال گذشته سرمایهگذاری کردهاند که هیچ قانون جدیدی برای منع آنها از زد و بندهای اقتصادی تصویب نشود، تنها در صورتی میتوان به ایجاد تغییر واقعی در سیستم امیدوار بود که مردم بخواهند و کنگره را مجبور کنند که با آنها صادق باشد و با این موج مخرب برخورد جدی کند.
- شما در فیلمتان تزریق نقدینگی دولت به بانکها را نوعی سرقت مسلحانه میدانید. فکر میکنید اگر به بانکها کمک مالی نشده بود چه اتفاقی میافتاد؟ آیا آمریکا هنوز با بحران دست به گریبان نبود؟
نباید دو گزینه این یا آن را پیشرویمان ببینیم. چاره این بحران همان راه حلی است که در زمان بحران وام و پسانداز در دهه 80 به کار بردیم. دولت میبایست، تحت نظارت مدیران تسویه این بانکها و موسسات مالی و اعتباری عمل میکرد و به بهانه تعدیل نیرو عملکرد مدیران را بررسی میکرد و تعیین میکرد که چه کسانی باید بمانند و چه کسانی باید برای همیشه کنار گذاشته شوند. اما متاسفانه، به جای این راهحل ساده، غیراخلاقیترین و ناعادلانهترین راه را برگزیدیم و برای همه چک سفید امضا کردیم.
- شما در کاپیتالیسم... ، ایالات متحده را قربانی یک کودتای مالی میدانید، کمی در این باره برایمان توضیح دهید؟
کودتاگران از نظر من والاستریت، بانکهای مهم و شرکتهای سهامی آمریکا هستند و بحران تلخی که امروز مردم آمریکا با آن دستوپنجه نرم میکنند، حاصل قمارخانه جنونآمیزی است که این موسسات به راه انداختهاند.
آنها نمایندگان کنگره ما را کنترل میکنند و سعی میکنند که سیاستهایشان را به آنها بقبولانند. هر قانونی که تصویب میشود تحت نظارت و سرپرستی این افراد خاص است. منظور من از کودتا این است که 75درصد از این کشور نیاز مبرم به بیمه درمانی دارند اما به نظر میرسد که نمیتوانیم و قرار نیست که این امنیت سلامت را به آنها بازگردانیم.
فکر میکنید چرا این اتفاق افتاد؟ دلیلاش این است که صنعت بیمه ما روزی یک میلیون دلار را خرج لابیگریها و دلالان سیاسیاش میکند، تا وقتی که ما از سیاست پول درمیآوریم این کودتاچیان متصدی برقراری دمکراسی در کشورمان خواهند بود.
نیویورک تایمز
ترجمه: ناهید پیشور